جدول جو
جدول جو

معنی پارس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پارس کردن
عوعو کردن نوفیدن: سگ در خانه صاحبش پارس میکند (مثل)
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پارس کردن
عوعو کردن سگ
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
فرهنگ فارسی عمید
پارس کردن
Bark
تصویری از پارس کردن
تصویر پارس کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پارس کردن
лаять
دیکشنری فارسی به روسی
پارس کردن
bellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
پارس کردن
гавкати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پارس کردن
szczekać
دیکشنری فارسی به لهستانی
پارس کردن
دیکشنری فارسی به چینی
پارس کردن
latir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پارس کردن
abbaiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پارس کردن
ladrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پارس کردن
aboyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پارس کردن
blaffen
دیکشنری فارسی به هلندی
پارس کردن
เห่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
پارس کردن
menggonggong
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پارس کردن
نبح
دیکشنری فارسی به عربی
پارس کردن
भौंकना
دیکشنری فارسی به هندی
پارس کردن
לנבוח
دیکشنری فارسی به عبری
پارس کردن
吠える
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پارس کردن
짖다
دیکشنری فارسی به کره ای
پارس کردن
havlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پارس کردن
kubweka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پارس کردن
ঘেউ ঘেউ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پارس کردن
بھونکنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاره کردن
تصویر پاره کردن
از هم دریدن شکافتن بریدن قطع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارو کردن
تصویر پارو کردن
روبیدن روفتن پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارو کردن
تصویر پارو کردن
روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
فرهنگ فارسی عمید
بردن در بازی نرد بطوری که همه مهره هایخود را بردارند و حریف نتواند هیچ مهره را خارج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارو کردن
تصویر پارو کردن
((کَ دَ))
روبیدن، پاک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاره کردن
تصویر پاره کردن
Rip, Rupture, Shred, Tatter, Tear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پارک کردن
تصویر پارک کردن
Moor, Park
دیکشنری فارسی به انگلیسی
пришвартовать , парковать
دیکشنری فارسی به روسی
рвать , разрывать
دیکشنری فارسی به روسی